رویدادهای زندگیم به گونهای چیده شدهاند که انگار نقش من ساختن پل است! پلی بین شرق و غرب، بین کهنه و نو؛
البته در حیطه آگاهی و معنا.
از پس گذر از زمزمه مثنوی افشاری صدای پدربزرگ به راهبههای کاتولیک، از دنیای آکادمیک به محافل راهبهای بودایی، از سمینارهای خودشناسی غرب تا آشرامهای هند از خرابات تا خانقاه، اکنون در سرزمین خود با شخصیت و کلام شمس تبر یز و پژواک آموزههای او در بیان بیزمان و مکان مولانا به قرار رسیدهام.
همه را بیازمودم، ز تو خوشترم نیامد.
دستاورد این سفرهای بیرونی و درونی روش کیمیای عشق است. باشد تا راه را بر رهروی هموار سازد.